ای کاش میشد کسی بی خبر در یکی از همین شب های عذاب آور تکراری ظاهر شود و بگوید آمدهام که به تو گوش کنم. کاش میشد این غم درونم حداقل مثل یک سرماخوردگی با یک تب خودش را نشان میداد. کاش کسی می آمد و دستم را می فشرد و میگفت غم داری! یا داری در غم میسوزی! بعد میرفت و ساعت دیواری و تقویم رو میزی را میانداخت توی سطل زباله و میگفت بیا کمی باهم بیخیال شویم. باهم پله ها را دوتا یکی پایین می رفتیم و سوار ماشین می شدیم و بی هدف رانندگی میکردیم و بلند بلند آهنگ های مورد علاقهام را میخوانیدم و با بعضی هایشان اشک میریختم و کمی درجهی غمام پایین می آمد! بعد یکهو وارد یک جاده می شدیم که وسط یک جنگل کاج بود و انقدر پیچ و خم داشت که سرعتمان را پایین می آوردیم و ضبط ماشین را خاموش میکردیم و این بار نوبتی حرف میزدیم و بین صحبت هایمان صدای آبشار میشنیدیم و بعد از ماشین پیاده می شدیم و صدا را دنبال می کردیم و کنار آبشار روی سبزه های نمدار و کنار سنگهای خزهدار چادر میزدیم و آسمان پر از ستاره می بود و صدای سوختن چوب های خشک در آتش با صدای آبشار درهم می آمیخت و غمام پایین میآمد. آنوقت کاش آن شخص به من میگفت که آرزو دارد این لحظه تا ابد ادامه پیدا کند و کاش من به او میگفتم که این لحظه تا ابد ادامه دارد فقط بعضی ابدیت ها از ابدیت های دیگر کوچک ترند و به جای اینکه در زمان یا مکان ادامه پیدا کنند و تکرار شوند، جایی در گوشه ذهنمان دائما تکرار میشوند. درست مثل آهنگی که بعد از مدت ها بین هزاران صدا و نوا به آدم آرامش میدهد و حرف دل آدم است و تا روز ها از گوشی یا ضبط ماشین دائم پلی میشود و حتی وقتی پلی هم نشود خودمان دائم آن را زمزمه میکنیم. وقتی هم که تکرار بیش از حدش خستهمان کند ، چند روز بعد سر و کلهاش لابلای زمزمه هایمان یا روی چرک نویس هایمان یا حتی در خواب هایمان پیدا می شود. بعد ای کاش باهم ستارهها را میشمردیم و زیر پتوهای گرم در حالی که بوی دود گرفته بودیم خوابمان میبرد و صبح وقتی صدای قناری ها جای صدای جیرجیرک ها را میگرفت و هوا گرگ و میش بود، باهم دوباره از ابدیت و گلهای بابونه و آبشار حرف میزدیم. کاش کسی میآمد. کاش کسی میفهمید.
پ.ن: به این چیزایی که مینویسم میگم فوران ادبی:)) توی این سه چهار سال اخیر خیلی کم جایی به اشتراکشون گذاشتم ولی شاید اینجا کلی ازشون به اشتراک بذارم!
پ.ن۲: ناتیفیکیشن جواب کامنت های خصوصی برای کاربر های بیان میره؟:)) فاطمه جان جواب کامنتت رو دادم ، نمیدونم به دستت رسید یا نه!