یه مگس خیلی بزرگ، نمیدونم از کجا اومده توی اتاقم و به اندازه یه انسان چاق چهل و چهار ساله سر و صدا راه انداخته:))
گیاهی داره خیلی ظالمانه باهام برخورد میکنه و کتاب iq میگه که چوب و آوند نخستین بعد از رشد پسین از بین میرن، درحالی که نشرالگو و آرامفر و کتاب درسی میگن نخیرم از بین نمیرن و من حس میکنم خودم این وسط یه چیزی رو درست نفهمیدم:')
به مشاورم گفتم فقط یه کوچولو جاموندم ولی در هنگام تایپ کردنش خودم رو شرحه شرحه کردم و بر سر و صورتم کوبیدم :))
به شدت هم گرسنهام ولی با یادآوری اینکه ساعت هشت شب چجور کتلت ها رو با ریحان و سس تند توی حلقم تند و تند فرو میکردم اصلا دلم نمیخواد قدر یه پسته هم کالری وارد بدنم بشه:'))
یکی از زانو هام هم به خاطر بد نشستن خیلی درد میکنه:|
مسواکم نزدم :|
ویرا چند ساعت پیش از توی کتابخونهم کتاب شرلیِ شارلوت برونته رو آورد و من دوباره چشمم به اون خلاصه کتاب و کلمات تاریخی اجتماعی و جنگ های ناپلئونی و قرن نوزدهم افتاد و یک موجود وحشی در درونم میگه ول کن کنکور رو:)) بشین کتاب شرلی که ۸۳۴ صفحهس رو بخون:)) مگه نمیدونی برونتهها چه قلمی دارن؟ اصلا کی گفته اونقدر زنده میمونی که بعد کنکور بتونی اون کتاب رو بخونی؟:)) فکر کردی کی هستی؟:))