باورم نمیشه دارم اینکارا رو میکنم!!!

وای:))

وایییی:))))

بچه ها:)))))) من از زمانی که فسقلی بودم آرزو داشتم که توی یه مجله یا روزنامه چیزایی که می نویسم چاپ بشه و سال 89 و 90 برای روزنامه ی استانمون چندتا از متن هام رو فرستادم و چاپ شد و این آخرین تجربه‎ی زندگیم درمورد این حرکات بوده:))) توی چند سال اخیر که دبیرستانی و بعدش پشت کنکوری بودم نهایت تلاشم خریدن ماهنامه ها و هفته نامه های مورد علاقه م بود و حسرت خوردن از دور برای اون آرزوی قدیمیم:))) حالا برای دو تا از ماهنامه های مورد علاقه م دو تا متن رو ایمیل کردم و خیلی هیجان دارم :)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))) حتی اگه موفق هم نشم مهم نیست و همینکه بعد از سالها دارم کارایی رو میکنم که دوست دارم و براشون لحظه شماری می کردم کافیه:)))

پ.ن: این پست رو با یکم ویرایش برای یکی از ماهنامه ها فرستادم و یه ذره می ترسم که فکر کنن سیاسی و یا مورد داره و بعدا بدبخت بشم و جواب ایمیلم این باشه که نه تنها متنت خیلی افتضاح بود بلکه سیاسی هم بود و ما به زودی تو رو زندانی می کنیم :| خلاصه اگر بلایی سرم اومد شما بیاید پا درمیونی کنید و بگید این فسقله آنیا اهل سیاست و فلان نیست اصلا و چیزی تو دلش نیست:|


  • آنیا بلایت

پشت آبشار

حتی اگر تمام طول شب را گریسته باشی، باز هم دمیدن صبح برایت نشاط آور خواهد بود

از پشت یه آبشار بلند براتون می نویسم!

Designed By Erfan Powered by Bayan